Saturday, September 30, 2006

کشيد انگشت به شيشه اي
که بخار داشت بر صورت
قرمزی مرداب
گرداب
از بالهای شاپرک نبود
قطره، قطره
چکيد از رگ... از ريشه

اين مهمانی خون به سلامتي
نگاه، لبخند... گريه

کی رسيد به قطره آخر
که کشيد جاذبه به خود
دوخت نگاهم
از نوکه انگشت تا اولين برخورد

سر تکيه بر ديوار
آخرين پلک، آخرين نفس
سنگين، عميق و حريص
آخرين زمزمه
" باختنم از سوختنم نبود
بردنم از اولی نبود
زندگی از زنده بودنم نبود
اين جهنم ک..."


ببخشيد...الان ميام..

src="http://c24.statcounter.com/counter.php?sc_project=2439738&java=0&security=9dddef76&invisible=0" alt="website hit counter" border="0">