Sunday, September 10, 2006

سر مست از اين برد
سر مست از اين عشق
سوزاندم هرچه کشيدم
ميخورم به سلامتيم
نگاهم کن!
غمم نخور که سرشارم از بودن

صبر کن!

ميخورد اين موريانه لبخند را
اين نقاب را
اين شکل، نگاه ...اين...
به فساد ميکشد اين کرم گوشتم را

دستم باز، صورت به صورت اين طوفان
خم به ابرو نيست،
از فشار دشنه سر باز ميکند اين سينه
گذشت از استخوان
دشنه که خورد در پشتم... زدم لبخند

کشيدی به صليبم
ميکشم به صليبت، روزگار!!



ببخشيد...الان ميام.

src="http://c24.statcounter.com/counter.php?sc_project=2439738&java=0&security=9dddef76&invisible=0" alt="website hit counter" border="0">